ماییم و نوای بی نوایی بسم الله اگر حریف مایی

متن های مورد علاقه ام میزارم اینجا همین :)

ماییم و نوای بی نوایی بسم الله اگر حریف مایی

متن های مورد علاقه ام میزارم اینجا همین :)

آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۲۰ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۶ ثبت شده است

۲۸
ارديبهشت

تو که نیستی پیشم

هرچی می گم

به هرکی می گم که با من بمونه میزاره میره از دل من

دیونه میشم توی خیابون تنها می مونه دستای سرد و عاشق من

وقتی تورو می بینم و پر می کشم توو دستای گرمت مث قدیما بچه میشم

میخوام با تو باشم توو دنیا جایی ندارم به جز دل تو اینو می گم

تو می تونی بمونی می تونی بسازی منو اونجوری که همه حسودم بشن آدما این شهر

قول بده بمونی قلبمو بسازش

فقط تو می تونی منو آروم کنی نرو بسه دیگه این قهر

۲۶
ارديبهشت

بشنو از نی چون حکایت  می کند


از جدایی ها شکایت می کند


کز نیستان تا مرا ببریده اند


در نفیرم مرد و زن نالیده اند


سینه خواهم شرحه شرحه از فراق


تا بگویم شرح درد اشتیاق



هر کسی کو دور ماند از اصل خویش


بازجوید روزگار وصل خویش



من به هر جمعیتی نالان شدم


جفت بدحالان و خوشحالان شدم



هر کسی از ظن خود شد یار من


از دورن من نجست اسرار من


سر من از ناله ی من دور نیست


لیک چشم و گوش را آن نور نیست


تن ز جان و جان ز تن مستور نیست


لیک کس را دید جان دستور نیست


آتش است این بانگ نای و نیست باد


هر که این آتش ندارد نیست باد



آتش عشقست کاندر نی فتاد


جوشش عشق است کاندر می فتاد



نی حریف هر که از یاری برید


پرده هایش پرده های ما درید



همچو نی زهری و تریاقی که دید؟


همچو نی دمساز و مشتاقی که دید؟



نی حدیث راه پرخون می کند


قصه های عشق مجنون می کند



محرم این هوش جز بیهوش نیست


مر زبان را مشتری جز گوش نیست



در غم ما روزها بیگاه شد


روزها با سوزها همراه شد

۲۵
ارديبهشت

شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد

بنده طلعت آن باش که آنی دارد


شیوه حور و پری گر چه لطیف است ولی

خوبی آن است و لطافت که فلانی دارد


چشمه چشم مرا ای گل خندان دریاب

که به امید تو خوش آب روانی دارد


گوی خوبی که برد از تو که خورشید آن جا

نه سواریست که در دست عنانی دارد


دل نشان شد سخنم تا تو قبولش کردی

آری آری سخن عشق نشانی دارد


خم ابروی تو در صنعت تیراندازی

برده از دست هر آن کس که کمانی دارد


در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز

هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد


با خرابات نشینان ز کرامات ملاف

هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد


مرغ زیرک نزند در چمنش پرده سرای

هر بهاری که به دنباله خزانی دارد


مدعی گو لغز و نکته به حافظ مفروش

کلک ما نیز زبانی و بیانی دارد

۱۹
ارديبهشت


تو وجود هر آدمی رگه‌هایی از  سادیسم وجود داره ...

 و می‌دونی چه وقت این حس بیدار میشه؟

وقتی می‌فهمی یه نفر وابسته‌ات شده!


 رومن پولانسکی


من همینجوریش سادیسمى هستم بد بخت کسى که وابسته منم بشه خخخخ

۱۸
ارديبهشت

امروز یه تصمیم اساسی گرفتم از کاندید شورا شهر بودن انصراف دادم


پ.ن: از چند نفر پرسیدم گفتن ادم رو مخی هستم نامرداااااااااااااا در کل نظر بقیه برام مهم نیست کارم و انجام میدم ولی این کار چون گروهی بود ترجیح دادم بکشم کنار رو مخ نباشم

۱۵
ارديبهشت


دنیا که شروع شد زنجیر نداشت، خدا دنیای بی زنجیر آفرید. آدم بود که زنجیر را ساخت، شیطان کمکش کرد.

دل ، زنجیر شد، زن ، زنجیر شد. دنیا پر از زنجیر شد و آدم ها همه دیوانه زنجیری!

خدا دنیا را بی زنجیر می خواست. نام دنیای بی زنجیر اما بهشت است.

امتحان آدم همین جا بود.دست های شیطان از زنجیر پر بود.

خدا گفت : زنجیرهایتان را پاره کنید. شاید نام زنجیر شما "عشق" است.


۱۴
ارديبهشت


کسی را نگه دار که بداند ده ثانیه مانده به انفجار ؛ کدام سیم را قطع کند که قصه نمیرد و از دست نرود ...

کسی را انتخاب کن که اسلحه اش قبل از شلیک قفل میکند و خنجرش از شدت بی تجربگی بریدن بلد نباشد !

از همان هایی که ذوقِ چای عصرِ کنارِ پنجره را داشته باشد.

حتی حوصله ی بی‌حوصلگی هایت و دلشوره های وقت و بی وقتت را.

آدم باید تا وقتی که جانی مانده برای عزیزم گفتن و جانم شنیدن، کسی را پیدا کند که بلد باشد کجا و چه وقت دوستت دارم گفتن‌اش بغل هم داشته باشد ...

که زندگی با دوستت دارم های بغل دار بیشتر میچسبد!


#مریم_قهرمانلو

#زندگى_رو_باعشق_زندگى_کنیم 

۱۴
ارديبهشت

آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت

در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت

 خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد  

تنه ای بر در این خانه ی تنها زد و رفت

 دل تنگش سر گل چیدن ازین باغ نداشت

قدمی چند به آهنگ تماشا زد و رفت

مرغ دریا خبر از یک شب توفانی داشت 

گشت و فریاد کشان بال به دریا زد و رفت

 چه هوایی به سرش بود که با دست تهی

پشت پا بر هوس دولت دنیا زد و رفت

 بس که اوضاع جهان در هم و ناموزون دید 

قلم نسخ برین خط چلیپا زد و رفت

 دل خورشیدی اش از ظلمت ما گشت ملول

چون شفق بال به بام شب یلدا زد و رفت

 همنوای دل من بود به تنگام قفس

ناله ای در غم مرغان هم آوا زد و رفت

۱۴
ارديبهشت

امشب به قصه دل من گوش می‌کنی

فردا مرا چو قصه فراموش می‌کنی

این دُر همیشه در صدف روزگار نیست

می‌گویمت، ولی تو کجا گوش می‌کنی

۱۳
ارديبهشت
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • .