ماییم و نوای بی نوایی بسم الله اگر حریف مایی

متن های مورد علاقه ام میزارم اینجا همین :)

ماییم و نوای بی نوایی بسم الله اگر حریف مایی

متن های مورد علاقه ام میزارم اینجا همین :)

آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۱۳ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

۲۴
تیر

دل من یه روز به دریا زد و رفت
پشت پا به رسم دنیا زد و رفت
پاشنهء کفش فرارو ور کشید
آستین همت رو بالا زد و رفت

یه دفعه بچه شد و تنگ غروب
سنگ توی شیشهء فردا زد و رفت
حیوونی تازگی آدم شده بود
به سرش هوای حوٌا زد و رفت
دفتر گذشته ها رو پاره کرد
نامهء فرداها رو تا زد و رفت

۱۸
تیر

گنج زر گر نبود کنج قناعت باقیست

آن که آن داد به شاهان به گدایان این داد


                                                                                                                                    حافظ

۱۵
تیر

الهی به مستان میخانه‌ات

بعقل آفرینان دیوانه‌ات

به دردی کش لجهٔ کبریا

که آمد به شأنش فرود انّما

به درّی که عرش است او را صدف

به ساقی کوثر، به شاه نجف

به نور دل صبح خیزان عشق

ز شادی به انده گریزان عشق

به رندان سر مست آگاه دل

که هرگز نرفتند جز راه دل

به انده‌پرستان بی پا و سر

به شادی فروشان بی شور و شر

به مستان افتاده در پای خم

به مخمور با مرگ با اشتلم

بشام غریبان، به جام صبوح

کز ایشانست شام و سحر را فتوح

که خاکم گل از آب انگور کن

سرا پای من آتش طور کن

خدا را بجان خراباتیان

کزین تهمت هستیم وارهان

به میخانهٔ وحدتم راه ده

دل زنده و جان آگاه ده

که از کثرت خلق تنگ آمدم

به هر جا شدم سر به سنگ آمدم

بیا ساقیا می بگردش در آر

که دلگیرم از گردش روزگار

۱۳
تیر


اصلا تن مرده ی من , طاقت دریا رو نداره

رفتنی ام , فرقی برام امروز و فردا نداره

جون کندنم که سر رسید, نعشمو بنداز توی رود

بذار که لاشخورا نگن ,ماهی رودخونه نبود...

۱۲
تیر





دو تا اسم دو خاطره دو نقطه چین...
۱۰
تیر

پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار فیروزه و الماس به آفاق بپاشی

              هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم اندوه بزرگی ست چه باشی، چه نباشی

۱۰
تیر

یه روز از همین روزا  روی شب پا می زارم. 

 توی قاب لحظه ها عکس فردا میزارم.

تا که خوب خوب بشه زخمای دلواپسی 

 عشق مرهم میکنم روی دلها میزارم.

تو وجود آدما حس آشنایی هست  

مثه حس من و تو اسمشو ما میزارم.

عزم آدما بلند روح آدما وسیع  

توی شعرم واسشون کوه و دریا میزارم.

توی بهت جاده ها هر جا که دیدنی نیست 

 چشمامو میبندم جاش یه رویا میزارم 

من مسافر و غریب اما لبریز یقین.  

 می دونم تو راه عشق همه رو جا می زارم

یه روز از همین روزا روی شب پا میزارم.

 توی قاب لحظه ها عکس فردا میزارم...

۰۹
تیر

ازم نخوا با تو بمونم
تو هیچی از من نمیدونی
اگه بگم راز دلم رو
تو هم کنارم نمیمونی



۰۸
تیر

خوشش باد آن نسیم صبحگاهی
کـه درد شب نشینان را دوا کرد

نـقاب گـل کشید و زلف سنبل
گره بـند قـبای غنچـه وا کرد

غـلام هـمـت آن نازنینـم
کـه کار خیر بی روی و ریا کرد

بـشارت بر به کوی می فروشان
کـه حافـظ توبه از زهد ریا کرد

حافظ
۰۸
تیر

ز خاک من اگر گندم بر آید
از آن گر نان پزی مستی فزاید
خمیر و نانوا دیوانه گردد
تنورش بیت مستانه سراید
میا بی دف بگور من زیارت
که در بزم خدا غمگین نشاید
زاز آن گر نان پزی مستی فزاید
خاک من اگر گندم بر آید
بدری زان کفن بر سینه بندی
خراباتی ز جانت در گشاید
مرا حق از می عشق آفریدست
همان عشقم اگر مرگم بساید
منم مستی و اصل من می عشق
بگو از می بجز مستی چه آید

مولانا