ماییم و نوای بی نوایی بسم الله اگر حریف مایی

متن های مورد علاقه ام میزارم اینجا همین :)

ماییم و نوای بی نوایی بسم الله اگر حریف مایی

متن های مورد علاقه ام میزارم اینجا همین :)

آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۴۹ مطلب در دی ۱۳۹۵ ثبت شده است

۳۰
دی

برای آنان که باید،جایی باشید،تا در شما آرام بگیرند،به چیزی فکر نکنند،نفس تازه کنند.جای دنج یار باشید و رفیق خوب.
شبیه بالکنی باشید که تنها نقطه‌ای از خانه است که می‌توان در آن نشست و ماه را دید،شبیه آن نیمکتی باشید که در انتهای پارک زیر درخت شاهتوت سایه‌ای بزرگ دارد و سنگفرش های پارک‌ به آنجا راهی ندارند،شبیه یک خانه‌ی قدیمی باشید،که نمای آجریش را پیچک‌ سبزی پوشانده و در انتهای بن‌بست در سکوتی عجیب است،انگار نه انگار که در شهر است....خلاصه برای بعضیا گوشه‌ی دنجشان باشید.

#صابر_ابر

۲۷
دی

خخخخخخخخ یعنی اینقدر قیافه من غلط اندازه هیچ کس باور نمیکنه دوست دختر ندارم

چند روز گوشی رو خاموش کردم هر کی میبینه میگه چیکار کردی گوشیت اینا خاموشه  :))))))))))

اینقدر که مردم فکر می کنن من دوست دختر دارم خودم از نزدیک اینقدر دختر ندیدم


۲۶
دی
دردهای من 
جامه نیستند
تا ز تن در آورم 
چامه و چکامه نیستند
تا به رشته ی سخن درآورم
نعره نیستند
تا ز نای جان بر آورم 

دردهای من نگفتنی
دردهای من نهفتنی است
۲۴
دی
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • .
۱۳
دی

به کجا چنین شتابان؟
گون از نسیم پرسید
دل من گرفته اینجا
زغبار این بیابان
هوس سفر نداری
همه آرزویم آما
چه کنم که بسته پایم
به کجا چنین شتابان
به هر آن کجا که باشد
به جز این سرا سرایم
سفرت به خیر اما
تو رو دوستی خدا را
چو از این کویر وحشت
به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران
برسان سلام ما را

۱۳
دی

بغض نکن گریه نکن اگر چه غم کشیده ای
برای من فقط بگو خواب ِ بدی که دیده ای
اگر که اعتماد ِ تو به دست ِ این و آن کم است
تکیه به شانه ام بده که مثل ِ صخره محکم است
به پای ِ صحبتم بشین ، فقط ترانه گوش کن
جام به جان ِ من بزن ، جانِ مرا تو نوش کن
تورا به شعر می کشم چو واژه پیش می روی
مرگ فرا نمی رسد ، تو تازه خلق می شوی
تو در شب ِ تولدت به شعله فوت می کنی
به چشم ِ من که می رسی فقط سکوت می کنی
اگر کسی در دلِ توست بگو کنار می روم
گناه کن ! به جای ِ تو بر سرِ دار می روم

۱۳
دی



گاهی مسیر جاده، به بن بست می رود
گاهی تمام حادثه، از دست می رود
گاهی، همان کسی که دم از عقل می زند
در راه هوشیاری خود مست می رود
گاهی، غریبه ای، که به سختی به دل نشست
وقتی که قلب خون شده بشکست، می رود
اول، اگر چه با سخن از عشق آمده
آخر، خلاف آنچه که گفته است، می رود
واااای از غرور تازه به دوران رسیده ای
وقتی میان طایفه ای پست می رود
هرچند مضحک است و (هه) پر از خنده های تلخ
بر ما هر آنچه لایق مان هست، می رود

گاهی، کسی نشسته، که غوغا به پا کند
وقتی غبار معرکه بنشست، می رود
اینجا، یکی برای خودش حکم می دهد
آن دیگری، همیشه به پیوست می رود
این لحظه ها، که قیمت قد کمان ماست
تیری است بی نشانه، که از شست می رود
بیراهه ها به مقصد خود ساده می رسند
اما مسیر جاده، به بن بست می رود ...

۱۲
دی

تو مرا آزردی؛

که خودم کوچ کنم از شهرت
تو خیالت راحت!
میروم از قلبت...
میشوم دورترین خاطره در شبهایت
تو به من میخندی !
و به خود میگویی: باز می آید و می سوزد از این عشق ولی...
برنمی گردم ، نه !!
میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد...
عشق زیباست و حرمت دارد...

#سهراب_سپهری      



۱۲
دی

سادگیمو ساده نگیر
زلالیمو طعنه نزن

نیمه مرداد نگام
داغیشو حس کن گل من


لحن تو مهربون کن و
شک رو بگیر از تو صدات

این همه صادق گونم و
با من بمیر دل به فدات

نمیشه گفت
تقصیر توست

من رو نمیشه باورت
که می گریزی هر نفس

از این من دربه درت
که می گریزی هر نفس


هر کی رو تا گفتی نفس
پنجش رو زد تو نفست

به هرکی تا گفتی کلید
قفس زدش تو قفست

اما قسم به تو که من
همه همینم و همین

دل رو به دریا بزن و
بزار بشیم قصه ترین

۱۲
دی

نان پاره ز من بستان
جان پاره نخواهد شد
وان را که منم مأوا
آواره نخواهد شد
وان را که منم خرقه
عریان نشود هرگز
وان را که منم چاره
بیچاره نخواهد شد

میچرخم و میرقصم و
مینوشم از این جام
بیخود شده از خویشم و
از گردش ایام