من یکی را از خودم دیوانه تر می خواستم
سر نمی پیچید اگر یک روز سر می خواستم
.
اهل عشق و عاشقی اهل تمنّا اهل درد
این چنین دیوانه ای را همسفر می خواستم
.
می نشستم روبه رویش، روبه رویم می نشست
لحظه های عاشقی از او نظر می خواستم
.
او قدح در دست و من جامِ تمنّایم به کف
هرچه او می داد من هم بیشتر می خواستم
.
من کجا در مِى زدن؟ سودای خیامی کجا؟
من پیِ جامی دگر جامی دگر می خواستم
.
هر زمان هرجا که می افتادم از مستی به خاک
تکیه می کردم به مِی از خاک بر می خاستم
.
بارها فرموده: روزی خواستی از من بخواه
من تورا می خواستم روزی اگر می خواستم
.
گوشه ای دنج و تو و جام مِی و قدری گناه
از خدا چیز زیادی را مگر می خواستم؟
.
محمد_سلمانی
- ۰ نظر
- ۱۲ آذر ۹۵ ، ۱۸:۱۲