بارها این کودک احساس من
زیر باران های اشک من نشست
در دل آتش نشستن کار آسانی نبود
راه را بر اشک بستن کار آسانی نبود
با غروری هم قد و بالای بام آسمان
بارها در خود شکستن کار آسانی نبود
بارها این دل به جرم عاشقی
زیر سنگینی بار غم شکست
من تو را آسان نیاوردم به دست
در بدست آوردنت
برد باری ها شده
بی قراری ها شده
شب زنده داری ها شده
در بدست آوردنت
پایداری ها شده
با ظلم و جور روزگار
سازگاری ها شده
من تو را آسان نیاوردم به دست
- ۰ نظر
- ۰۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۶:۴۸