ماییم و نوای بی نوایی بسم الله اگر حریف مایی

متن های مورد علاقه ام میزارم اینجا همین :)

ماییم و نوای بی نوایی بسم الله اگر حریف مایی

متن های مورد علاقه ام میزارم اینجا همین :)

سلام خوش آمدید

بارها این کودک احساس من
زیر باران های اشک من نشست

در دل آتش نشستن کار آسانی نبود
راه را بر اشک بستن کار آسانی نبود
با غروری هم قد و بالای بام آسمان
بارها در خود شکستن کار آسانی نبود

بارها این دل به جرم عاشقی
زیر سنگینی بار غم شکست

من تو را آسان نیاوردم به دست

در بدست آوردنت
برد باری ها شده
بی قراری ها شده
شب زنده داری ها شده

در بدست آوردنت
پایداری ها شده
با ظلم و جور روزگار
سازگاری ها شده

ای از عشق پاکمان همیشه مست
من تو را آسان نیاوردم به دست
  • ۰ نظر
  • ۰۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۶:۴۸
  • .

حرﻑ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﮐسی ﺑﺰﻥ؛
ﮐﻪﺑﺎ ﺟﻐﺮﺍﻓﯿﺎﯼ ﮐﻠﻤﺎﺗﺖ ﺁﺷﻨﺎﺳﺖ...
ﮐسی ﮐﻪ،
ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻭﻗﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ
ﺷﺒﯿﻪ ﯾﮏ ﮐﻮﻩ یخی میشوی
ﺁﻓﺘﺎبی ﺷﻮﺩ ﻭ ﺁﺑﺖ ﮐﻨﺪ...
ﺁﺭﺍﻡ...ﺁﺭﺍﻡ...
ﺑﻌﺪ چکه چکه ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ
ﻟﯿﺰ می ﺧﻮﺭﻧﺪﻭ می آیند ﭘﺎﯾﯿﻦ،
ﺑﺎ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺑِﺴُﺮﺍﻧﺪ ﻻﯼ ﻣﻮﻫﺎﯾﺖ...
کسی ﮐﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ،ﻭﻗﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺳﮑﻮﺕ می کنی؛
ﯾﻌﻨﯽ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾﺖ ﺟﺎﯾﯽ ﮔﯿﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ
ﻭمی تواند ﺩﺳﺖ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﻨﺪ
ﻭ ﺁن همه ﮐﻠﻤﻪ ﯼ ﺑﺎﺯﯾﮕﻮﺵ ﺭﺍ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ ﺗﻮﯼ ﺩﻫﺎﻧﺖ...
کسی ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻔﺘﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ بفهمد

  • ۰ نظر
  • ۰۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۶:۳۴
  • .

چه آرزوها
که داشتم من و دیگر ندارم
چه‌ ها که می‌بینم و باور ندارم
چه‌ها
چه‌ها چه‌ها
که می‌بینم و باور ندارم

  • ۰ نظر
  • ۰۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۸:۴۸
  • .

غرض رنجیدن ما بود از دنیا که حاصل شد
مکن ای زندگی! عمر مرا دیگر تباه اینجا

  • ۰ نظر
  • ۰۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۰:۲۶
  • .

بهار آمد پریشان باغ من افسرده بود اما

به جو باز آمد آب رفته ماهی مرده بود اما

زمستان رفت ، برفش آب شد ، خورشید بازآمد

کبوتر بچه ها را سوز سرما برده بود اما

بشوید خاک قاب پنجره باران پاییزی

به پشت شیشه در تنگی گلم پ‍‍ژمرده بود اما

هزاران نوشدارو میرسید از بهر سهرابم

به سهرابم هزاران ضرب چاقو خورده بود اما

خلاصه گشت ماه و مهر تا آن سال آخر شد

بهار آمد دوباره! باغ من افسرده بود اما...

  • ۰ نظر
  • ۰۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۹:۱۲
  • .

نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در ، بگشای ، دلتنگم

  • ۰ نظر
  • ۰۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۰:۱۱
  • .

من اینجا بس دلم تنگ است

و هر سازی که می بینم بد آهنگ است

بیا ره توشه برداریم

قدم در راه بی برگشت بگذاریم

ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است ؟
  • ۰ نظر
  • ۰۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۹:۰۰
  • .

 میخوای برات قصه‌ای تعریف کنم که آخرش رو نمیدونم؟

 + تعریف کن

 - دوستت دارم


  • ۰ نظر
  • ۰۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۱:۳۰
  • .

همه ى ما یک عذرخواهى به احساس خود بدهکاریم...
زمانى که براى نگه داشتن آدمهاى اشتباه پافشارى کردیم!
آن زمان که دروغ شنیدیم و سکوت کردیم
جایى که باید میرفتیم اما ایستادیم!
چیزهایى که دیدیم و ندیده انگاشتیم!
از هیچ و پوچ رویا ساختیم و ذوق کردیم!!!
براى فرار از حقیقت لج کردیم و لج کردیم و لج کردیم.....
خاموش کن فانوس وابستگى ات را..
گاهى چه اصرار بیهوده ایست اثبات دوست داشتنمان به آدمها! .. معرفتهاى بیجایمان.. مهربانى هاى الکى مان..
بها دادن هاى بیش از حدمان...

  • ۰ نظر
  • ۰۲ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۸:۵۹
  • .

شعری را اگر فهمیدی
بدان که بسیار غمگینی
و با شعری اگر زیستی
بر تو بشارت باد
که روزی در تنهایی خواهی مُرد ...


خخخخخخخ منومیگه ها اینم اخر عاقبتمون

  • ۰ نظر
  • ۳۰ فروردين ۹۶ ، ۱۲:۲۰
  • .
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه