اندکی صبر سحرنزدیک است ...
پنجشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۶، ۱۲:۵۹ ب.ظ
شب سردیست و من افسرده
راه دوریست و پایی خسته
تیرگی هست و چراغی مرده
تیرگی هست وچراغی مرده
میکنم، تنها، از جاده عبور
دور ماندند ز من آدمها
سایهای از سر دیوار گذشت
سایه ای ازسردیوارگذشت
غمی افزود مرا بر غمها
غمی افزود مرا برغم ها
غمی افزود مرابرغم ها
فکر تاریکی و این ویرانی
بیخبر آمد تا با دل من
قصه ها ساز کند،پنهانی
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر، سحر نزدیک است
هر دم این بانگ برآرم از دل
وای این شب چقدر تاریک است
آه این شب چقدر تاریک است
وای این شب چقدرتاریک است
اندکی صبر سحرنزدیک است ...
سهراب سپهری
- ۹۶/۰۴/۰۱