ماییم و نوای بی نوایی بسم الله اگر حریف مایی

متن های مورد علاقه ام میزارم اینجا همین :)

ماییم و نوای بی نوایی بسم الله اگر حریف مایی

متن های مورد علاقه ام میزارم اینجا همین :)

سلام خوش آمدید

۱۶ مطلب در فروردين ۱۳۹۷ ثبت شده است

شب در تپش ثانیه ها می گذرد

هر ثانیه با غمی جدا می گذرد

لطفا نگران حال این خسته مباش

سخت است...ولی شکر خدا می گذرد!

  • ۰ نظر
  • ۰۷ فروردين ۹۷ ، ۲۳:۳۷
  • .

باور نکن تنهاییت را من در تو پنهانم تو در من
از من به من نزدیک تر تو از تو به تو نزدیک تر من
باور نکن تنهاییت را تا یک دل و یک درد داریم
تا در عبور از کوچه عشق بر دوش هم سر می گذاریم
♫♫♫♫
دل تاب تنهایی ندارد باور نکن تنهاییت را
هرجای این دنیا که باشی من با توام تنهای تنها
♫♫♫♫
من با توام هرجا که هستی حتی اگر باهم نباشیم
حتی اگر یک لحظه یک روز با هم در این عالم نباشیم
این خانه را بگذار و بگذر با من بیا تا کعبه دل
باور نکن تنهاییت را من با توام منزل به منزل

  • ۰ نظر
  • ۰۷ فروردين ۹۷ ، ۲۳:۰۰
  • .

ارزش بعضی چیزا
با به زبون آوردنش از بین می ره... 
این آخرِ بدبخت بودنه که به کسی بگی، گاهی حالم رو بپرس...
همیشه دیدن یه پیام ناگهانی،
شنیدن یه سلام بی هوا
از آدمی که انتظارش رو می کشی
می تونه حال و روزت رو عوض کنه...
گاهی آدم،خودش رو گم و گور می کنه، فقط به این امید که یه نفرِ بخصوص سراغش رو بگیره...
بر خلاف تصور،خوشحال کردن آدمِ تنها، خیلی سخت نیست...
فقط کافیه وانمود کنی به یادش هستی...

#پویا_جمشیدی

  • ۰ نظر
  • ۰۵ فروردين ۹۷ ، ۲۳:۲۲
  • .

چه آرزوها که داشتم من و دیگر ندارم

چه ها که می‌بینم و باور ندارم

چه ها،‌چه ها، چه ها، که می‌بینم و باور ندارم

حذر نجویم از هر چه مرا بر سر آید

گو درآید، درآید

که بگذر ندارد و من هم که بگذر ندارم

اگرچه باور ندارم که یاور ندارم

چه آرزوها که داشتم من و دیگر ندارم

سپیده سر زد و من خوابم نبرده باز

نه خوابم که سیر ستاره و مهتابم نبرده باز

چه آرزوها که داشتیم و دگر نداریم

خبر نداریم

خوشا کزین بستر دیگر، سر بر نداریم

در این غم، چون شمع ماتم

عجب که از گریه آبم نبرده باز

چه ها چه ها چه ها که می‌بینم و باور ندارم

چه آرزوها که داشتم من و دیگر ندارم



#مهدی_اخوان_ثالث

  • ۰ نظر
  • ۰۵ فروردين ۹۷ ، ۰۱:۳۵
  • .

...

قشنگه بخون

ده - یازده سالم که بود تو بازی با بچه های فامیل پام گیر کرد به پای یکیشون و افتادم.

ساق پای راستم خورد به لبه ی آجر و زخم شد..بدجور زخم شد.

خیلی طول کشید تا کم کم جای اون زخم یکم بهتر شد و کمتر اذیتم کرد.
اون روزا فقط یه دوست صمیمی داشتم
دوستی که مثل خانوادم بود.
دوستی که بهش اعتماد داشتم.

تو مدرسه فقط اون می دونست ساق پای راستم زخم شده...اون تنها کسی بود که جای زخمم رو بلد بود.

چند روز بعد از این اتفاق با دوستم بحثمون شد.
یادم نمیاد سر چی.
یادم نمیاد کی مقصر بود.

فقط یادمه زنگ ورزش بود و داشتیم فوتبال بازی می کردیم.
وسط فوتبال وقتی داشتم شوت می زدم با کف پا اومد ساق پای راستم رو زد.

کاری به توپ نداشت. اومد که  زخمم رو بزنه.

زخمم دوباره تازه شد! دوباره درد و درد و درد...

چند روز بعدش دوباره با هم رفیق شدیم.ولی دیگه هیچوقت نذاشتم بفهمه دردم چیه.

از این اتفاق سال ها می گذره ولی هروقت کسی رو می بینم که درد داره،  زخم داره،  بهش میگم

هیچوقت هیچوقت هیچوقت نذار کسی بفهمه جای زخمت کجاست.

نذار بفهمه چی نابودت می کنه..شاید یه روز زخم شد رو زخمت ! دردت رو واسه خودت نگه دار.

میگم مراقب اونایی که جای زخمت رو بلدن باش...اونا می تونن با یه حرف... با یه کنایه... با یه خاطره کاری کنن که دوباره زخمت سر باز کنه... دوباره تو می مونی و درد و درد و درد.

  • ۱ نظر
  • ۰۴ فروردين ۹۷ ، ۱۲:۵۱
  • .

تیره گون شد کوکب بخت همایون فال من

واژگون گشت از سپهر واژگون اقبال من

خنده بیگانگان دیدم نگفتم درد دل

آشنایا با تو گویم گریه دارد حال من

با تو بودم ای پری روزی که عقل از من گریخت

گر تو هم از من گریزی وای بر احوال من

روزگار اینسان که خواهد بی کس و تنها مرا

سایه هم ترسم نیاید دیگر از دنبال من

قمری بی آشیانم بر لب بام وفا

دانه و آبم ندادی مشکن آخر بال من

بازگرداندم عنان عمر با خیل خیال

خاطرات کودکی آمد به استقبال من

خرد و زیبا بودی و زلف پریشان تو بود

از کتاب عشق اوراق سیاه فال من

ای صبا گر دیدی آن مجموعه گل را بگو

خوش پراکندی ز هم شیرازه آمال من

کار و کوشش را حوالت گر بود با کارساز

شهریارا حل مشکلها کند حلال من

  • ۰ نظر
  • ۰۳ فروردين ۹۷ ، ۰۴:۳۱
  • .
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه