از انسانی که تویی قصه ها میتوان کرد،
غم نان اگر بگذارد....
- ۰ نظر
- ۳۰ شهریور ۹۶ ، ۱۹:۱۷
از همین میترسم که به کسی یا چیزی
عادت کنی اون وقت اون کس یا اون چیز بذاره بره.
اون موقع دیگه هیچی برات باقی نمیمونه.
میفهمی چی میخوام بگم ؟
از کسایی که میذارن میرن خوشم نمیاد
واسه همینم اول از همه خودم میرم اینجوری خاطر جمع تره!
📚 خداحافظ گاری کوپر
🕴 رومن گاری
«آدم باید خیلی ذلیل باشد که حسرت سالهای به خصوصی از عمرش را بخورد. ماها میتوانیم با رضایت خاطر پیر شویم.
مگر دیروز آش دهن سوزی بود؟ یا مثلا پارسال؟ عقیده ات غیر از این است؟
افسوس چه را بخوریم؟ ها؟ جوانی؟
ما هرگز جوان نبودیم!»
📚 سفر به انتهای شب
🕴 لویی فردینان سلین
چندیست از تو غافلم ای زندگی، ببخش!
چنگی نمیزنی به دل این روزها تو هم...
#فاضل_نظری
روزم چون دیگران می گذرد
اما شب که می رسد
یادها پریشانم می کنند
چه اضطرابی روز را به سر میبرم
اما
شبانگاه من وغم به کجا می شویم
همانا عشق در قلب ما جان یافته وثابت است
چنان چون پیوست انگشتان با دست...
سلوک | محمود دولت آبادی
دلتنگى هاى آخرِ شبِ هر کس،
هیچ شعبه ى دیگرى ندارد!
یکى عکس میبیند...
یکى آهنگ گوش میدهد...
دیگرى پیغامها را مرور میکند...
یکى.......
انتخاب با شماست!
علی قاضی نظام
شاعر: اهورا ایمان
خواننده : همایون شجریان