ماییم و نوای بی نوایی بسم الله اگر حریف مایی

متن های مورد علاقه ام میزارم اینجا همین :)

ماییم و نوای بی نوایی بسم الله اگر حریف مایی

متن های مورد علاقه ام میزارم اینجا همین :)

سلام خوش آمدید

ادم باید یکی داشته باهشه تا براش ذوق کنه

  • ۰ نظر
  • ۲۰ شهریور ۰۳ ، ۱۰:۱۲
  • .

قدرشناسی یکی از بهترین صفت های ادم یکی وقت میزاره برات یکی دستت میگیره و ... که خود به خود باعث به وجود اومدن احترام وفاواداری و ... میشه

قدر شناس ادم ها باید بود

  • ۰ نظر
  • ۰۵ مرداد ۰۳ ، ۱۸:۳۹
  • .

هر چه با من اینجاست ، 

رنگ رخ باخته است .

  • .

برایم بنویس شاید فردایی نباشد...

  • .

اینم از این ۴۰ روز ...

  • ۰ نظر
  • ۱۹ فروردين ۹۹ ، ۲۳:۱۲
  • .

خووو اینجارو هم متروکه اعلام کنیم خلاص

بای فور اور 😁🙋🏻‍♂️

  • ۰ نظر
  • ۱۴ خرداد ۹۸ ، ۱۴:۰۲
  • .
کلا ادم های خاطر بازی هستیمااا الان گوشی قدیمیم رو روشن کردم قشنگ دو ساعت میشه مشغولم باهاش ، یادش بخیر اینجام چقدر مطلب میزاشتم 
هعععی روزگار
  • ۰ نظر
  • ۱۴ خرداد ۹۸ ، ۱۱:۲۹
  • .

گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب

گفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب


گفتمش مگذر زمانی گفت معذورم بدار

خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب


خفته بر سنجاب شاهی نازنینی را چه غم

گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب


ای که در زنجیر زلفت جای چندین آشناست

خوش فتاد آن خال مشکین بر رخ رنگین غریب


می‌نماید عکس می در رنگ روی مه وشت

همچو برگ ارغوان بر صفحه نسرین غریب


بس غریب افتاده است آن مور خط گرد رخت

گر چه نبود در نگارستان خط مشکین غریب


گفتم ای شام غریبان طره شبرنگ تو

در سحرگاهان حذر کن چون بنالد این غریب


گفت حافظ آشنایان در مقام حیرتند

دور نبود گر نشیند خسته و مسکین غریب

  • .

گفته بودی
بلدی حال مرا خوب کنی...

حال ما خوبْ
خرابست ...
به آن دست نزن . . .!!!


  • .

دل من یه روز به دریا زد و رفت / پشت پا به رسم دنیا زد و رفت
پاشنهء کفش فرارو ور کشید / آستین همت رو بالا زد و رفت یه دفعه بچه شد و تنگ غروب / سنگ توی شیشهء فردا زد و رفت
حیوونی تازگی آدم شده بود / به سرش هوای حوٌا زد و رفت
دفتر گذشته ها رو پاره کرد / نامهء فرداها رو تا زد و رفت
حیوونی تازگی آدم شده بود / به سرش هوای حوا زد و رفت


دل من یه روز به دریا زد و رفت / پشت پا به رسم دنیا زد و رفت

زنده ها خیلی براش کهنه بودن / خودشو تو مرده ها جا زد و رفت

هوای تازه دلش میخواست ولی / آخرش توی غبارا زد و رفت
دنبال کلید خوشبختی می گشت / خودشم قفلی رو قفلا زد و رفت
یه دفعه بچه شد و تنگ غروب / سنگ توی شیشهء فردا زد و رفت
حیوونی تازگی آدم شده بود / به سرش هوای حوا زد و رفت
دفتر گذشته ها رو پاره کرد / نامهء فرداها رو تا زد و رفت

پ.ن : عاشق این اهنگم

ناصر عبداللهی
  • ۰ نظر
  • ۰۷ شهریور ۹۷ ، ۱۳:۰۸
  • .
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه